سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دار الجنون

چیزی به فتح قله نمانده بود که پایش لیز خورد وسقوط کرد .

ناگهان طنابی به دور کمرش حلقه خورد ووسط زمین وآسمان ماند.

فریاد زد خدایاکمکم کن.

--ازمن چه میخواهی؟؟

-نجاتم بده فقط تورا دارم .

--اگر تنها امیدت به من است طناب راببر...

مرد با تمام توان طناب را چسبیده بود وآن را رها نمی کرد.

روز بعد کوهنوردان جسد منجمدی را یافتند که با طنابی آویزان بود وتازمین یک متر بیشتر فاصله نداشت!!!!


نوشته شده در دوشنبه 90/1/8ساعت 7:12 عصر توسط تنها نظرات ( ) | |

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ